Saturday, November 22, 2008

فصل ها

چه سرد است زردیِ این روزها...
گویی پاییز و زمستان در هم تنیده‌اند...

هیچ حس می‌کنی حال و هوای شاعرانه‌ی عشق‌بازی این دو فصل را؟


نگاهی به من زرد بیانداز و تن همیشه سردت...
زردیِ من چه کم از پاییز دارد،
در برابر سردی تنت؟

Thursday, November 6, 2008

رویا

می توان طعم شیرین لبانش و
حتی خنکای دهانش را از پس مانده ی سیگارش چشید...

پاندا

Tuesday, November 4, 2008

آبی




پشت آن دیوار آبی بلند...
این چه آتشی است،
که اینگونه شعله می کشد در سرخی سینه ام...

Saturday, November 1, 2008

حضور...

و شاید روزی،
نیامدنت نه به دلیل حضور آنها...
که به دلیل نبود من باشد

شبانه

امشب خسته ام از کندن کوهی
که برای کندنش،
خیال خام رسیدن به هیچ شیرینی نبود...