من صدایم را دفن کردهام...
در کویر داغ بیدادها
و چشمانم را به باد دادهام...
در زشتی نفرتبار صورتها
و نفسهایم یک به یک مردند...
به دست چاقوی بیرحم نامردها
اما چه تنوانم کرد؟
من اشکهایم را گم کردهام...
جایی میان هزارتوی دردها
در کویر داغ بیدادها
و چشمانم را به باد دادهام...
در زشتی نفرتبار صورتها
و نفسهایم یک به یک مردند...
به دست چاقوی بیرحم نامردها
اما چه تنوانم کرد؟
من اشکهایم را گم کردهام...
جایی میان هزارتوی دردها