قلبها همه سرخ بود اما از سنگ…
دری نداشت که به روی کسی گشوده شود!
به امید گشوده شدن دری تا به درگاه خانهی خدا رفتم…
خانهاش از سنگ بود…
سیاه!
قلبها همه سرخ بود اما از سنگ…
دری نداشت که به روی کسی گشوده شود!
به امید گشوده شدن دری تا به درگاه خانهی خدا رفتم…
خانهاش از سنگ بود…
سیاه!