نبودی که ببینی چگونه زخمها بر قلبم دهن میگشایند و درد مینوازند!
حال آمدهای...
و زخمهای همیشه تازهی قلبم را مرهم زخمهای همیشه تازهی زبانت کردهای!
-
قلب مرا که مداوایی نیست!
زخمهای زبانت اما اگر اینگونه آرام میشوند٬
تا هر زمان که میخواهی حرف بزن...
تا زخمهای قلبم همچنان بنوازند!
حال آمدهای...
و زخمهای همیشه تازهی قلبم را مرهم زخمهای همیشه تازهی زبانت کردهای!
-
قلب مرا که مداوایی نیست!
زخمهای زبانت اما اگر اینگونه آرام میشوند٬
تا هر زمان که میخواهی حرف بزن...
تا زخمهای قلبم همچنان بنوازند!